بیتوته کردن شب ماندن در جایی، شب زنده داری کردن شب نخوابیدن تا صبح بیداربودن ادامه... شب ماندن در جایی، شب زنده داری کردن شب نخوابیدن تا صبح بیداربودن تصویر بیتوته کردن فرهنگ لغت هوشیار
بیتوته کردن ((~. کَ دَ)) شب در جایی ماندن، تا صبح بیدار بودن ادامه... شب در جایی ماندن، تا صبح بیدار بودن تصویر بیتوته کردن فرهنگ فارسی معین
بیتوته کردن شب زنده داری کردن، شب نخفتنمتضاد: خفتن، شب دور از خانه به سر بردن، بیدار ماندن ادامه... شب زنده داری کردن، شب نخفتنمتضاد: خفتن، شب دور از خانه به سر بردن، بیدار ماندن فرهنگ واژه مترادف متضاد